«این سریال از هر نظر بیست برابر
سریال مختارنامه است و اگر تلویزیون
بخواهد بودجه آن را در حد کارهای قبلی بدهد، آن را نمی سازم!» - «این سریال
عظیمی است و فراتر از آن است که در ذهن ایرانی بگنجد!» جملات گهربار فوق
را آقای فرج الله سلحشور فرمایش فرموده اند. یک عده آدم بیکار هم محاسبه
کردهاند که چون سریال «مختارنامه»، سی میلیارد تومان هزینه داشته، پس
استاد برای کار جدیدش به کمتر از ششصد میلیارد تومان رضایت نمی دهد! این
سخنان را استاد در حالی از خود به جا گذاشته که به گفته خودشان تاکنون سه
قسمت از سریال مذکور را که گویا بناست درباره حضرت موسی (ع) باشد، نوشته
اند. حال آنکه این سریال قرار است 70 قسمت باشد. ایشان نوید داده اند تا
آخر سال 91 نگارش آن تمام می شود. یعنی استاد باید هر هفته یک قسمت دیگر از
این فیلمنامه 70 قسمتی را بنویسند.البته این همه، در حالی است که هنوز
دعوای فیلمنامه یوسف پیامبر(ع) به سرانجام نرسیده. یادتان هست که کسی مدعی
شده بود استاد فیلمنامه سریال قبلی اش را از روی دست او نوشته. در همین حال
به اصرار استاد که خیلی خوشبین بود سریال یوسف پیامبر(ع) به فیلم سینمایی
هم تبدیل و در ماه رمضان گذشته اکران شد و به فروش چشمگیر یک میلیون تومانی
هم دست یافت. باری چرا ایشان فکر کرده سریال جدیدش در ذهن «ایرانی» نمی
گنجد.
معلوم نیست که با این حال چطور در ذهن وی گنجیده؟ آیا او خود
را ایرانی نمی داند؟ یا شاید ذهنش ایرانی نیست! به گمان این قلم برای مهم
نشان دادن و عظمت یک اثر، راههای دیگری به جز توهین به مردم و هموطنانمان
نیز وجود دارد. البته همین روزها «استیون اسپیلبرگ» کارگردان شهیر هالیوودی
سر گرم فیلم سینمایی عظیمی از زندگی حضرت موسی (ع) است و رقیب استاد شده.
معلوم نیست چطور چنین پروژه ای در ذهن او گنجیده. شاید چون آمریکایی است!
البته
سلحشور گفته: «اسپیلبرگ می خواهد تأثیر سریالی که قرار است در ایران ساخته
شود راکمرنگ کند»! وا... اعلم! من نمی فهمم چرا اهالی سینما چنین نگاه از
بالا به پایینی نسبت به همه کس و حتی همکاران خود دارند. کاظم خان راست
گفتار، کارگردان فیلم «زنان ونوسی و مردان مریخی» هم فرموده؛ «منتقدان کمدی
هایم را نمی فهمند!» «رسول صدر عاملی» هم گفته؛ «زندگی با چشمان بسته» و
«زنان ونوسی و مردان مریخی» همزمان در دو سالن متفاوت شروع و تمام می شود.
بعد از پایان، تماشاگر فیلم زنان ونوسی بشکن می زند اما تماشاگر آن یکی به
نقطه ای خیره شده و می اندیشد و... ؛ معلوم نیست چرا این جماعت خدا را بنده
نیست و هرگز در برنامه ای جمع نمی شوند مگر به سرو کله هم بزنند و نیش و
کنایه نثار هم کنند. خودشان که چنین گیج می زنند و دریغ از یک نقطه اشتراک،
معلوم نیست چرا از اینکه مردم با سالنهای سینما قهر کرده اند اینقدر گله
مندند؟!